در ایران امروز هیچ شهر بزرگی وجود نداردکه اطرافش پُر نباشد از شهرکهای بیقواره و نابسمانیکه فاقد امکانات اولیه زندگی هستند...رشد اجارهی منزل که همچون ساقهی لوبیای سحرآمیزتا بالای ابرها رفتهو البته هزاران دلیل دیگر باعث شده حاشیهنشینیدر شهرهای بزرگ ایجاد و تبدیل به معضلی جدی برای دولتها شود...حاشیهنشینی نتیجهی جذابیت و رنگ و برق شهرها،کمبود امکانات در روستاها،درآمد پایین کشاورزان و رشد نامتقارن و نامتوازن طبقات مختلف اجتماعی است...حاشیهنشین کسی است که جذابیتهای زندگی شهری را مزمزه کردهو حتی گاهی تن و بدنش را به استخر لذتبخشی سپردهاما مجبور است از دور چراغهای روشن و رنگی شهر را تماشا کندو در گرمای تابستان در جوی کثیف آب به جنگ با مگسها برود...حاشیهنشین در برزخ و لنگ در هوایی میان شهر و روستاست...حاشیهنشین به هوای بوی کباب آمدهاما از این سفره رنگین چیزی جز مشکلات و بدبختی نصیبش نشده...معضلات این نوع زندگی چنان زیاد و وسیع و عمیق استکه اگر درمان نشود هر حکومتی را زمینگیر میکند...حاشیهنشینی،آسیب اجتماعی نیست؛اما اگر ساختار و رشد اصولی نداشته باشدپتانسیل آن را دارد که عامل بسیاری از آسیبهای اجتماعیهمچون دزدی،فحشا،آدمربایی، خودکشی، اعتیاد و خشونت شود...در دنیای واقعی حاشیهنشینان در معادلات سیاسی و اجتماعی جامعه جایی ندارنددر حالیکه آنان هم باید از زندگی سهم و بهره و نصیب خود را ببرند...این افراد چون از قدرت و ثروت بهرهمند نمیشوندطعم زندگی را نمیچشنددر حالیکه لب و دهان و دندان دارند!و چه ترسناک است جامعهایی که فاصلهی طبقاتی در آن تبدیل به شکافی عمیق شودو افرادی با شکم گرسنه از دور فقط نظارهگر دیگران باشندو به این نتیجه برسند کسی برای آنها،امیال،اهداف و زن, ...ادامه مطلب