همراه،همسفر،همکلاسی...همسر،همخانه،همبازی..همبستر،همآهنگ،همزاد،هممسیر... همدست،همگناه،همیار،همکار،همپا...همزمان،همفکر،همخواب،همدرد...باید توی مطلب زندگی نیلوبلاگت یه "هم" خوب داشته باشی...یه "ه, ...ادامه مطلب
همه ما معمولاً با این پرسش اساسی و بنیادینوارد دوران میانسالی میشویم؛که چرا هیچ خبری از آن چالش و دستاورد درخشانی را که انتظارش را میکشیدیم، در زندگی ما نیست؟!!چگونه میتوان زندگی را اینگونه معمولی , ...ادامه مطلب
دلتنگی های شاه احساسات اس ام اس عاشقانه،داستان کوتاه،عکس عاشقانه غمگین،دلنوشته،اس ام اس جدید،اس ام اس و موضوعات اجتماعی قشنگی های زندگیمی گویند هرچه را که به آن فکر کنی زود می رسد؛(البته معمولاو متأسفانه این قاعده برای عشق و پول صدق نمی کند)مثلا تمام پارسال و امسال به این فکر کردیمکه خبر بد بعدی چیست؛چقدر بد است که بتواند بدی قبلی را کمرنگ کند ،کی می آید...به اینها فکر کردیم و اخبار بد پشت هم و هولناک روی سرمان آوار شدند...احتمالا خیلی از شما هم از حالا دارید؛به عید و اصطلاح شب عید فکر می کنید...چند سال است که تمام زمستان را حرامِ آمدن عید کرده ایم؟؟زمستان؛یک ربع سال استو بهمن و اسفند یک ششم در مقایسه با دوازده ماه؛یک ششم کسر بزرگی است که معمولا ما آن را نادیده می گیریم...به عید فکر می کنیم و عید در یک چشم بهم زدن به ما چشمک می زند...و غافلیم که این زمانی که منتظر تمام شدنش هستیم؛عمری است از باقی مانده عمر کوتاهمان که دیگر برنمی گردد!!!عید زیباست...عید قشنگ است اما حالا این شصت روز باقی مانده را به هوای عید ،نسوزانید..بیایید تمام زمستان را به زمستان و زیبایی هایش فکر کنید...به اینکه در شبهای بلند زمستان فرصت بیشتری داریدکه با خانواده باشید..با فرزندانتان باشید.. به درس خواندنشان ،به بازی کردنشان؛به بلندی و کوتاهی و حالت موهایشان،به اینکه چه دوست دارند وچه دوست ندارند دقت کنیدو همه, ...ادامه مطلب
دلتنگی های شاه احساسات اس ام اس عاشقانه،داستان کوتاه،عکس عاشقانه غمگین،دلنوشته،اس ام اس جدید،اس ام اس و موضوعات اجتماعی زمستان و زندگیگاهی گذشته مانند دانههای برفبه آرامی در آسمان فکرمان باریدن می کند،بیآنکه جغرافیایمان تغییر کند،به فرسنگها دورتر،به روزها و ماه ها و سال ها دورتر میرویم...آن جا که سرما و زیبایی در هم میتنند،آنجا که چیزی پایان میپذیرد؛اما همچنان تماشایی و زیباست...آنجا که خاطرات با دلتنگی عظیمیدر حسرت بازگشت ناپذیری زیر و رویمان میکند،مانند تصویری از زمینهاو نیمکتهای پوشیده از برف، یاد، سوگ و غیاب آن چه روزی بودو اکنون نیست اما همچنان هست...هست اما نه آنگونه که بود، اما هست...زمستان یادآور آن است که هر چیزی تاریخی دارد...زندگی در ذات خود بیآغاز و بیپایان است...موجودیت ما با تداوم هر آن چه از تولد تا مرگ زیستهایم پیوند خورده است...هیچ چیز پایان نمیپذیرد، تا زمانی که هستیم و به یاد میآوریم...همه چیز تنها در تصورمان تمام میشودو پایان تنها در مرگ است،آنجا که کاملا همه چیز هست جز کالبدمان...به قول هدایت "تنها مرگ است که راست می گوید"...ما زندگی را از لحظهی آغاز با حسها و بوها و رنگهاو طعمها و آدمها و اشیاء و لمسهاو آنچه با جان مان میآمیزد تجربه میکنیم،و تا پایان کار کالبدمان همچنان تاریخمان را بر دوش حمل میکنیم...از بیرحمی طبیعت است یا از ظرافت , ...ادامه مطلب