هرسال به اینجا که میرسیم؛ انگار زمان عطسه میکند..!!! صبرش می آید و می ایستد... از زمین علم های عزا می روید؛ و از درختان پرچم سیاه... کسی چه میداند ؛شاید اولین بار که هوا بارانی شد ابرها برای حسین مشکی پوشیده بودند.. آسمان هم بغضش ترکید ؛بارید... کسی چه می داند؛شاید اولین صائقه ؛ ناله ی آسمان بود در بی تابی های زینب... کسی چه می داند؛شاید وقتی اولین بار که چشمه ای جوشید؛ ناله ی رباب را شنیده بود؛ وگرنه چگونه باور می کنید سنگ بگرید؟؟!! آب هنوز هم شرمنده است... و شاید خیسی رود از اشک های ناتمام آب.... gharibe64sms.blogfa.com,عاشوراء,عاشورا,عاشوراء 2016,عاشورای 88,عاشوراي ٨٨,عاشورا 2016,عاشوراء عند اليهود,عاشورا ۸۸,عاشورا و تاسوعا,عاشورا تاسوعا 95 ...ادامه مطلب