عشق اول هر آدمی یهکم زیادتر از چیزی که لایقشه تو زندگیش موثره...
نمیدونم مال آکبند بودن دل و روح و روان آدمه یا چی...
اما انگار عشق اول،
اولین و پررنگترین خط رو روی لوح سفید وجود آدم میکشه...
آدمها بزرگ میشن،
غالبا از اون عشق عبور میکنن،
میرن دنبال سرنوشتشون...
زن میگیرن؛شوهر میکنن...
درس میخونن...
بزرگ و بزرگتر میشن؛بعدش پیر و پیرتر...
اما امون از عشق اول...آره...
دقیقا همون بابایی رو میگم که الان از یادآوریش؛
یه خنده استهزا گوشه لبتون نشسته
یا به خودتون میگید خدا دوستم داشت که از زندگیم رفت...
آره...رفته...اما نه همهش...
عین عبور یه آدم مرضدار از روی سمنت خیس
و تازه جلوی در خونه آدم
که خودش میره اما علامت کفشش تا روزی که خونه،خونهست میمونه...
ما متاثر از عشق اولمون با آدمهای بعدی روبرو میشیم...
متاثر از زخمی که خوردیم،
ترسهایی که تو دلمون کاشته شده،
بی اعتمادی،رها شدن،نردبان ترقی بودن،
وسیله شدن،تحقیر،توهین، و حتی آزار فیزیکی...
عین گربهای که از اول تولدش جز سنگ و چوب و آزار ندیده باشه...
این گربه رو هرکاریش کنی اهلی نمیشه...
فوق فوقش اینه که کمین کنه تا تو بری،
بعدش بره سراغ آشغالگوشتی که براش گذاشتی...
راستش آدمی در مقابل عشق اولش خیلی بیدفاعه...
یعنی نمیشه سپری براش تعریف کرد؛
چون غالبا هم توی سنی اتفاق میافته
که هنوز رگههای معصومیت و سادهدلی تو ماها هست...
پس فقط میشه دعا کرد که خدا مرتبه اول آدم ناراست سر راه کسی نذاره...
آدم اشتباه میتونه بد گندی بزنه به باور و امید و آرزوهای آدم...
(کتاب "کتابخوان" ماجرای پسربچه ۱۶ سالهایه
که تو عشق یه زن ۳۶ ساله افتاده
و این دام از پای او باز نمیشه
تا زمانی که موهای سرش سفید شده...
وقتی کتاب رو میخونی قبل هرچیزی با خودت میگی،
خودخواهی آدم ارزش از بین بردن کل زندگی و جوانی یه نفر دیگه رو داره؟!!
کتابخوان تا حالا به ۴۵ زبان دنیا ترجمه شده
و جزء منابع درسی بچههای آلمانیه...
بارها مورد اقتباس قرار گرفته(فیلم the reader 2008)
و تنها تو یک روز میشه خوندش بس که روان
و خودمانی در گوش آدم قصهش رو میگه و تمام...)
gharibe64sms.blogfa.com
دلتنگی های شاه احساسات...برچسب : نویسنده : 4gharibe64smsa بازدید : 5